صدايم ميكند از دور يك چادر نشين امشب

و من لبريز پروازم به سوي او همين امشب

كجاي ابر باراني؟ كجاي آشنا با زخم؟

كه زخمم شعله مي گيرد شراري آتشين امشب

براي جستجويت اي تمام اعتبار ايل

مروري ميكنم بر خاطرات اسب و زين امشب

به آرامي ز سمت عشق مي آيي و من يك دشت

به پايت مي فشانم لاله زنبق ياسمن امشب

به ياد  "هي هي " چوپان ميان دشت و گندم زار

"لچك" در باد مي خواند به آوازي حزين امشب

 غرور شرقي ايلم ميان همهمه گم شد

دوباره مي نهي آيا به پشت اسب زين امشب ؟