سال هزار و سيصد و... هر سال، سال توست

تقدير من رقم شده در زير فال توست

مي پرسي اين غزل براي کدامين فرشته است؟

مي خندم! آآآآآآي!  خوب من! اين شرح حال توست

غير از کلام و واژه چه دارم من از جهان؟

اين خلسه هاي نيمه من، از مجال توست!

بيت و نفس، شبيه به هم تند مي شوند

آهنگ قلب و نبض من اين حس و حال توست

وصل هميم در تن يک شعر بال دار

پاي دويدن از من و پرواز... بال توست

وقتي اتاق من پر پروانه مي شود

فصل بهار آمده... يا اين خيال توست؟!

گاهي براي از تو سرودن غزل کم است

بس که قصيده پشت سرت... زير شال توست!

سلطان عشق، روي لبانت جلوس کرد

امشب شروع سلطنت خط و خال توست

"ما را سري است با تو..." که معناش اين شده است

يعني بخواه! زندگي ام نيز مال توست!

رگ هام را زدم فوران کرد تا افق

خون چکيده بر تن اين شب حلال توست


" امیر مرزبان "