نوروز  1388 مبارک باد...

 

 

عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم


گردی نستردیم و غباری نفشاندیم


دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز


از بیدلی او را ز در خانه براندیم


آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما


پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم


صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند


ما این خرک لنگ ز جویی نجهاندیم


طوفان بتکاند مگر «امّید» که صد بار


عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم…

نرم نرمک میرسد اینک بهار...استاد فریدون مشیری

 

 

 

بوی باران

بوی سبزه

بوی خاک


شاخه های شسته

باران خورده پاک


آسمان آبی و ابر سپید


برگهای سبز بید


عطر نرگس ، رقص باد


نغمه شوق پرستوهای شاد


خلوت گرم کبوترهای مست

نرم نرمک میرسد اینک بهار


خوش به حال روزگار ...

خوش به حال چشمه ها و دشتها


خوش به حال دانه ها و سبزه ها


خوش به حال غنچه های نیمه باز


خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز


خوش به حال جام لبریز ازشراب


خوش به حال آفتاب ؛

ای دل من، گرچه در این روزگار


جامه رنگین نمی پوشی به کام


باده رنگین نمیبینی به جام


نقل و سبزه در میان سفره نیست


جامت از آن می که میباید تهی است

ای دریغ از تو اگر

 چون گل نرقصی با نسیم


ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار


گر نکوبی شیشه غم را به سنگ


هفت رنگش میشود هفتاد رنگ ...

 

راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود...جهانبخش پازوکی

 

 

 

 

 

ای از عشق پاک من همیشه مست

من تو را آسان نیاوردم به دست

من تو را آسان نیاوردم به دست

بارها این کودک احساس من

زیر باران های اشک من نشست

من تو را آسان نیاوردم به دست

در دل آتش نشستن کار آسانی نبود

راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود

با غروری هم قد و بالای بام آسمان

بارها در خود شکستن کار آسانی نبود

بارها این دل به جرم عاشقی

زیر سنگینیه بار غم شکست

من تو را آسان نیاوردم به دست

در به دست آوردنت بردباری ها شده

بی قراری ها شده شب زنده داری ها شده

در به دست آوردنت پایداری ها شده

با ظلم و جور روزگارسازگاری ها شده

 

 

 

 

 

 

يادگار آدمي ...استاد پریش شهرضایی

 

 

با گذشت روزگار تصوير هم پاينده نيست

 

خرم آن كو با ادب در روزگار خويش زيست

 

پاكبازي معرفت  مهر و وفا آزادگي

 

تا ابد بر لوح دلها يادگار آدميست

 

 

Maya!!!

 

فکر می کنم چشمای من از اولم مال تو بود ...!!! مایا

فکر می کنم چشمای من از اولم مال تو بود !!!

فقط برای گریه هام هق هق بی صدای من

برام یه شرم آشنا تو اون نجابت چشام

فکر می کنم چشمای من از اولم مال تو بود !!!

گریه کنم گریه کنم تا بلکه آروم بگیرم

نگو نگو حرف همه ...عشق عزا و ماتمه!!!

فکر می کنم چشمای من از اولم مال تو بود !!!

نگو برام حکایت قصه های دور و دراز

بازی گرگم به هوا...شیطونی بچگی ها

فکر می کنم چشمای من از اولم مال تو بود !!!

نزار بریم تو قصه ها قصه آخر ندارن

قصه ها عادت ندارن آدمو عاجز میکنن

فکر می کنم چشمای من از اولم مال تو بود !!!

آره.... آره.....از اولم مال تو بود......

میگم برات.............تا بدونی.........

قار قار اون کلاغ زشت کلاغ پیر قصه ها

یه دندگی و لجبازی بهونه های بی اساس

فکر می کنم چشمای من از اولم مال تو بود !!!

مونده برام یه خاطره ... خاطره های یخ زده

عشق و نگاه عاشقیم شده فسیل و یخ زده

فکر می کنم چشمای من از اولم مال تو بود !!!

حالا باید بریم تو قصه ها قصه های دورو دراز

قصه های خوب وبد و زشت و زیبا

فکر می کنم چشمای من از اولم مال تو بود !!!

قصه آخر ندارن قصه ها عادت ندارن

آدمو عاجز میکنن عادت خوبی ندارن!!!