دایره ی خیال اگر مستِ شعاع ِ چشم تو....
اسب خیالِ شعر من می رمد از کنار تو
عشوه ی بیهوده نکن اسب که خر نمی شود
هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی
دامن ضد آبِ من یک ذره تر نمی شود
سرو چمان من دگر همدم گل نمی شود
میل چمن نمی کند سیخ ِ جگر نمی شود
دایره ی خیال اگر مستِ شعاع ِ چشم تو
زاویه ی نگاه من با تو وتر نمی شود
حرف به افراط زدم گیج شدم قاط زدم
شعر که همواره چنان درّ و گهر نمی شود
یا تو بیا به خانه ام یا ببرم به خانه ات
یا برو بی خیال شو یا دم ِ در نمی شود
مایه ی انحراف من ! گوش کن اعتراف من
بنده هم عاشقم ولی زیر ِ گذر نمی شود
+ نوشته شده در جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۸۷ ساعت 23:41 توسط M.A.Y.A
|