چه روزها که شبت را نگاه می کردم


تو دور بودی و من اشتباه می کردم


همیشه کلبه ی چشمان بی ریایم را


برای آمدنت روبه راه می کردم


چه قدر مثل تو بودم ولی نفهمیدم


مرا ببخش که عمری گناه می کردم


تو می گذشتی و من فریاد می زدم برگرد


چه سود!!! ناله در اعماق چاه می کردم


تو رفته بودی و من با مداد دلتنگی


ورق ورق دل خود را سیاه می کردم.....