باز هم سپیدی کاغذ وسوسه تکرار اسم توست.

و قلمی که در آغوش انگشتانم،شهوت نوشتن را بیدار میکند...

به وسوسه ها دل میسپارم و قلم بر کاغذ مینهم...

نام تو شروع هر کتیبه ایست....

تکرار.....تکرار.....تکرار.....،

سپیدی کاغذ رو به سیاهی میگذارد و غرور چشمانم به اشک مبدل میشود

در نهایت بغضی که راه تنفسم را مسدود کرده،میشکند...

یک دنیا حرف ناگفته. و بازهم مینویسم...

دستانم قدرت ندارد و کلمات به لرزه می افتند،

از ناتوانی دستهایم....

حرفهای ناگفته و رازهایی که هرگز کسی نشنیده!

سکوتی وهم انگیز....

آری،بازهم نامه ای بی نشانی....

نامه ای که هرگز نخواهی خواند.

چشمانم خیس و پیشانیم تب دار...

سر به روی اسمت میگذارم و در رویاها غرق میشوم...

لحظه ها را با یاد تو سپری میکنم و کاغذها را با نام تو زیبا....

به همین تکرارها دل بسته ام..........

 

 

آماده باش هميشه آماده باش

براي پذيرش ضربه ها براي خوردن غصه ها آماده باش ،

 كه هر هنگام در راه است پيغامي شكننده ،

 واقعه اي تلخ فاجعه اي و خبري ناگوار ،

 كوبنده هميشه در راهند درد هاي سنگين،

 زخم هايي عميق و سوزناك .........