سکوت اگر که بشکند !... ويدا فرهودي
سکوت را چو بشکني صدا سرود مي شود
بهار مان بهار تر از آن چه بود مي شود
پرنده وَش کمي بخوان! غم ِ قفس ز دل بران!
ببين ملال ِ ساليان، چگونه دود مي شود
پس ِ جمود ميله ها و رنگ سربي ِ فضا
هوا پر از ترانه و شميم عود مي شود
حذر کن از حباب ها، ز وَهم ها، سراب ها
کلونشان چو بشکند، ره ِ ورود مي شود
به تار تار زندگي، تنيده آن که مردگي
گسسته ريشه هاي او، ز تاروپود مي شود
نسيم با نواي تو، زمانه را کند خبر
و شهر ِ خفته ناگهان، همه شنود مي شود
جوانه، سبز مي جَهد، به باغ مژده مي دهد
ومست قلب ماهيان به قعر ِ رود مي شود
بلوچ و کرد و ترکمن، به گوشه گوشه ي وطن
زبانشان يگانه در " ترا درود " مي شود
سکوت اگر که بشکند، بهار مي رسد به بند
و پنجره گشوده بر بسي سرود مي شود
سکوت اگر که بشکند!
سکوت اگر که بشکند!
+ نوشته شده در سه شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت 23:48 توسط M.A.Y.A
|