هوا دلپذير شد


گل از خاک بردميد


پرستو به بازگشت زد نغمه ی  اميد


به جوش آمد از خون درون رگ گياه


بهار خجسته باز خرامان رسد ز راه


به خويشان،


به دوستان،


به ياران آشنا،


به مردان تيزخشم که پيکار مي کنند


به آنان که با قلم تباهي ی درد را


به چشم جهانيان پديدار مي کنند


بهاران خجسته باد،


بهاران خجسته باد.


و اين بند بندگي،


و اين بار فقر و جهل


به سرتاسر جهان،


به هر صورتي که هست


نگون و گسسته باد...