حکایت باران بی امان است

اینگونه که من دوستت می دارم

شوریده وار و پریشان باریدن

بر خزه ها و خیزاب ها

به بیراهه و راهها تاختن

بی تاب ٬ بی قرار

دریایی جستن

و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن

و تو را به یاد آوردن

حکایت بارانی بی قرار است

اینگونه که من دوستت میدارم ...