چه بی تابانه می خواهمت ....
چه بی تابانه می خواهمت ای دوریت
آزمون ِ تلخ ِ زنده به گوری
چه بی تابانه تو را طلب می کنم
بر پشت ِ سمندی
گوئی نوزین که قرارش نیست
و فاصله ، تجربه ای بیهوده است
بوی پیرهنت ، این جا و اکنون
کوه ها در فاصله سردند
دست در کوپه و بستر
حضور مأنوس ِ دستِ تو را می جوید
و به راه اندیشیدن یأس را رج می زند
بی نجوای ِ انگشتانت
فقط........
+ نوشته شده در دوشنبه ۷ آذر ۱۳۹۰ ساعت 23:58 توسط M.A.Y.A