تو یادت هست روزی به من یک برگ دادی

و من با خنده گفتم چه برگ زرد و شادی

شدم یک لحظه جاری در میان بوی آن برگ

اگر گفتی چه چیزی نوشتم روی آن برگ

نوشتم :
عشق یعنی به برگی دل سپردن

خود پاییز گشتن ولی هرگز نمردن